خواهش میکنم بخوانید. تا آخر بخوانید. اگر قصد رأی دادن دارید حتمن بخوانید. اگر قصد رأی دادن ندارید، بخوانید و برای کسانی که قصد رأی دادن دارند به اشتراک بگذارید.
متشکرم.
این متن هر روز ویرایش میشود و استدلالهای جدید و بحثها به آن اضافه میشود پس باز هم به اینجا سر بزنید.
روی صحبتم با دوستان محترمیست که صادقانه میخواهند با رأی خود به کشور خدمت کنند.
دوستان محترمی که فکر میکنند رأی دادنشان خلق یک حماسه میکند.
و البته روی دیگر سخنم با کسانی است که میخواهند با جمع کردن هرچه بیشتر رأی مردم، حماسهی مورد نظر رهبرشان را تأمین نمایند.
توضیح کوچکی در باره این بند در پانویس 2
دوستان محترمی که صادقانه قصد نجات کشور را دارند ممکن است یک یا چند تا از هدفهای زیر را دنبال کنند:
- جلوگیری از رأی آوردن کاندیدای مورد نظر حکومت.
- نمایش تعداد زیاد خود (ما بیشماریم) به حکومت.
- انتخاب اصلاح طلبان و حل مشکلات کشور.
- عدم پشیمانی در آینده به خاطر اینکه هیچ کاری برای کشور نکردند.
- کمک به بهبود اوضاع کشور (کمی شبیه به مورد 3 است)
- یا اصلن خودشان طرفدار حکومت هستند که ما کاری با آنها نداریم.
- و غیره (شما بگویید)
این دوستان از استدلالهای زیر بهره میبرند:
- باید بین بد و بدتر بد را انتخاب کرد تا از وقوع بدتر جلوگیری شود.
- کسی که در حال غرق شدن است حداقل باید دست و پا بزند.
- نمیتوانم بیتفاوت بنشینم و ببینم که یک نفر را که خودشان میخواهند انتخاب میکنند.
- در انتخابات 88 آنهایی که رأی داده بودند بعد از تقلب رفتند به خیابانها و اعتراض کردند، من اگر رأی نداده بودم چگونه میتوانستم به دزدیده شدن رأی خودم اعتراض کنم.
- با رأی دادن مهندسی انتخابات را با شکست روبرو میکنیم.
- و غیره (شما بگویید)
تشریح دلایل و استدلالها در پانویس 1
با یک استدلال ساده قصد دارم بگویم چرا من رأی نمیدهم.
از لحظهی تحویل سال، با اعلام نام سال 92 با نام حماسه سیاسی، تبلیغات حکومت با حداکثر قدرت و هزینه و توان و استفاده از تمام امکانات برای کشیدن مردم به پای صندوقهای رأی شروع شد و تا الان و تا لحظه پایان انتخابات ادامه خواهد داشت.
پس حکومت چه میخواهد؟ حضور حداکثری مردم را در پای صندوقهای رأی.
دقت کنید که در تبلیغات صدا و سیما نمیبینیم که به چه کسی رأی بدهید فقط میبینیم که میگویند حضور شما در پای صندوق مهم است.
این اهمیت برای چیست؟ همه ما میدانیم که حضور بیشتر در پای صندوقها مشروعیت بخشیدن به حکومت را به دنبال خواهد داشت. چه شما که رأی بدهی بخواهی و چه نخواهی، با حضورت به نظام مشروعیت دادهای.
چرا؟
چون رسانه در اختیار اوست و قدرت هم در اختیار اوست. و تاریخ را هرچند مردم میسازند ولی قدرتمندان مینویسند.
پس حضور شما در هر صورت مصادره به مطلوب خواهد شد و نظام مشروعیت مورد نیاز را بدست خواهد آورد.
دقت کنید که شما مشروعیت را به آنها نمیدهید، آنها خودشان مشروعیت را هرطور که بخواهند استخراج میکنند.
در این صورت تمام اهدافی که در ابتدا ذکر کردم خود به خود منتفی خواهند شد.
در این صورت تمام استدلالهایی که در ابتدا ذکر کردم نیز، خود به خود باطل خواهند شد.
دوستان عزیز، چرا فکر میکنید رأی ندادن یعنی بیتفاوتی؟
دقت کنید که همین که شما بتوانید بر میل خود به رأی دادن پیروز شوید خودش یک عمل بسیار مهم است.
رأی ندادن یک حرکت سیاسی است همان طور که رأی دادن هم یک حرکت است.
رأی ندادن بیان مخالفت است و رأی دادن بیان موافقت.
توضیح کوچکی درباره این بند در پانویس 3
این بحثهایی که امروز در جامعه مجازی در گرفته و با استدلالهای گوناگون سعی در توجیه رأی دادن میکنند همگی روش جدیدی هستند که حکومت برای مقابله با مخالفان خود به اجرا گذاشته و متأسفانه دوستان محترم سادهی بسیار زیادی گول این ترفتند حکومت را خوردهاند و خودشان هم بنای موافقت و ترغیب دیگران به شرکت در انتخابات را گذاشتهاند.
اینها همه کار دوستان نامحترم دغل است که به هدف خود خواهند رسید: خلق حماسهی سیاسی مورد نظر رهبرشان.
انتخاب با خودتان است. درست انتخاب کنید که بعدن پشیمان نشوید.
پانویس 1:
لازم دیدم متن را ویرایش کنم و این توضیحات را اضافه کنم. متاسفانه این توضیحات کمی طولانی خواهد شد و اگر دوست داشتید نخوانید ولی اگر فکر میکنید همچنان باید رأی داد حتمن بخوانید.
من طبق استدلال خود نتیجه گرفتم که هدفهای ذکر شده منتفی و استدلالهای ذکر شده باطل هستند.
با این حال برای رفع شبههای دیگر، سعی میکنم تک تک توضیح کوچکی روی هر کدام بنویسم شاید گشایشی در کار انتخابات شود.
1. جلوگیری از رأی آوردن کاندیدای مورد نظر حکومت.
دلیل مخالفت من با این هدف:
کاندیدای مورد نظر حکومت از همین حالا رأی مورد نیاز را آورده است.
2. نمایش تعداد زیاد خود (ما بیشماریم) به حکومت.
دلیل مخالفت من با این هدف:
البته ما با نمایش تعداد زیاد خود، تأیید خواهیم کرد که همین تعداد زیاد حکومت را قبول دارند چون رأی دادند. کسی به انگیزهی شما از رأی دادن کاری ندارد آنها فقط نگاه میکنند که صندوقها شلوغ هست یا نه. همین.
3. انتخاب اصلاح طلبان و حل مشکلات کشور.
دلیل مخالفت من با این هدف:
رئیسجمهورهای اصلاح طلبتان را هم دیدهایم. پیش از این هم روی کار آمدند و کاری از پیش نبردند. مشکل بالادست آنهاست که لایتغیر بر جای خود نشسته است. پس رأی شما چیزی را عوض نمیکند.
4. عدم پشیمانی در آینده به خاطر اینکه هیچ کاری برای کشور نکردند.
دلیل مخالفت من با این هدف:
کسانی که در دورهی قبل حماسه آفریدند الان وجدان آسوده دارند؟ به مهندس موسوی، حلال مشکلات دو عالم رأی دادند و اکنون وجدان خود را آسوده میدانند که سهم خود را به سیاست این کشور ادا کردند؟
در رأی ندادن، من، شخصن، پشیمانی کمتری احساس میکنم تا در رأی دادن. اگر نظری در این مورد دارید بنویسید.
5. کمک به بهبود اوضاع کشور (کمی شبیه به مورد 3 است)
دلیل مخالفت من با این هدف:
رجوع شود به مورد 3
6. یا اصلن خودشان طرفدار حکومت هستند که ما کاری با آنها نداریم.
دلیل مخالفت من با این هدف:
رجوع شود به عمهی مقام معظم رهبری.
و اما توضیحاتی در رد استدلالهای بالا:
1. باید بین بد و بدتر بد را انتخاب کرد تا از وقوع بدتر جلوگیری شود.
دلیل مخالفت من با این استدلال:
34 سال است که هر دوره داریم بین بد و بدتر آن که بد است را انتخاب میکنیم و هر دوره، بد آن دوره، بدتر از بد دورهی قبل است. لاجرم اسیر یک تسلسل باطل احمقانهای شدهایم که فقط داریم خودمان را امیدوار نشان میدهیم و حکومت از این امیدواری ما سود میبرد.
در منطق ریاضی، میخوانیم که اگر یک متر را نصف کنیم و نصفش را نصف کنیم و تا آخر ادامه دهیم و هر بار آن نصفه باقی مانده را نصف کنیم، هیچ گاه به انتها نمیرسیم.
دوستان عزیز، این استدلال بد و بدتر هم مثل قضیهی ریاضی بالا، در روی کاغذ درست است، ولی در عمل، ما وقتی با یک قدم نیم متر را طی کنیم، با قدم دیگر به آخر خط رسیدهایم و قضیهی ریاضی به کمکمان نخواهد آمد.
امروز آخر خط انتخابات است.
2. کسی که در حال غرق شدن است حداقل باید دست و پا بزند.
دلیل مخالفت من با این استدلال:
در سطور آخر نوشتهی اصلی به این اشاره شده است. رأی ندادن خودش یک حرکت است که هرکسی توان آن را ندارد. مرد میخواهد که قید استخدام را بزند، قید کار دولتی را بزند، نگران گزینش اداره نباشد، از کم بودن مهرهای شناسنامهاش در اماکن دولتی هراس نداشته باشد و غیره. پس رأی ندادن خودش یک حرکت بزرگ است که عرضه میخواهد. و البته یک جور بیان مخالفت با مشروعیت نظام است.
در هر حال، اگر اعتقاد به رأی دادن دارید، لابد اصل نظام ولایت فقیه را قبول دارید و اعتراف کردهاید به این که باید تغییرات و اصلاحات زیر نظر شخص رهبری صورت گیرد. خیالی نیست. بروید بدهید.
3. نمیتوانم بیتفاوت بنشینم و ببینم که یک نفر را که خودشان میخواهند انتخاب میکنند.
دلیل مخالفت من با این استدلال:
شما چه بیتفاوت چه با تفاوت، آنها نفر خودشان را انتخاب خواهند کرد.
4. در انتخابات 88 آنهایی که رأی داده بودند بعد از تقلب رفتند به خیابانها و اعتراض کردند، من اگر رأی نداده بودم چگونه میتوانستم به دزدیده شدن رأی خودم اعتراض کنم.
دلیل مخالفت من با این استدلال:
شما مطمئن هستید که فقط کسانی به خیابانها ریخته بودند که رأی داده بودند؟ پس من که رأی نداده بودم در خیابان چکار میکردم؟ برای تماشا رفته بودم؟ این استدلال بسیار سست است.
5. با رأی دادن مهندسی انتخابات را با شکست روبرو میکنیم.
دلیل مخالفت من با این استدلال:
مهندسی انتخابات لغتی مسخره و مبهم است که ساختهاند و مردم بدون این که معنی آن را بدانند تکرارش میکنند. این لغت مبهم و بیمعنی را ساختهاند تا به جای تقلب از آن استفاده کنند.
مهندسی انتخابات دیگر چه صیغهای است؟ در کدام کرسی دانشگاهی مهندسی انتخابات تدریس میشود که این قدر نظریه و فلسفله برایش بیرون آمده است؟ سر خودمان را با این کلمات گرم کردهایم و غافل از این که این هم سرپوشی دیگر بر تقلبهایشان است و ما همچنان مشغول به خود.
پانویس 2:
طبق نظر یکی از دوستان متن کمی اصلاح شد و کلماتی که به عنوان توهین به خواننده تلقی میشود از متن حذف شدند.
پانویس 3:
دوستی در جایی در فیسبوک استدلال میکرد که رأی ندادن برای کشور ما حرکت سیاسی نیست بلکه برای کشوری که تجربهی دموکراسی دارد مثل آمریکا یا برخی از کشورهای اروپایی یک حرکت سیاسی است.
من فکر میکنم خلاف این حرف درست است. اتفاقن رأی ندادن در کشوری حرکت سیاسی محسوب میشود که هیچ راهی برای گفتمان در آن کشور وجود ندارد.
به نظر شما در کشور آزادی مثل آمریکا چرا یک شهروند برای ابراز عقیده سیاسی خود باید انتخابات را تحریم کند در صورتی که میتواند رسانه در اختیار داشته باشد و با امنیت کامل حرفش را بزند؟
این استدلال دوست عزیز ما یک سفسطهی کامل بود و موضوع را کاملن به نفع خود قلب کرده بود.
دوستان عزیز دقت کنید که سایبریها این روزها در فضای مجازی نهایت تلاش خود را میکنند تا حماسهی سیاسی مورد نیاز رهبرشان را تأمین نمایند. هشیار باشید.
پانویس 4:
در اینجا و در اینجا دو دوست گرامی مقالاتی قلمی کردهاند در تأیید و ترغیب رأی دادن.
یک سؤال از هرکدام از این عزیزان دارم:
جناب آقای ملکوت:
شما که در ابتدای مقالهات ذکر کردهای خدا را شکر که مردم به حدی رسیدهاند که نیاز به این ندارند که به هم بگویند رأی بده یا نده یا از هم چیزی در این باره نپرسند، چرا خودت در این مقاله نسخه پیچیدهای دادهای دست خواننده؟
رفتارمان ناخوداگاه شبیه رهبرانی میشود که در هفتهی قبل از انتخابات یک مرتبه یادشان میافتد مردم عزیزند و آنها را با کلمات محبت آمیز خطاب میکنند. شما هم در این برهه به این باور رسیدهای که مردم به یک درک عمومی و شعور جمعی رسیدهاند.
لابد فقط کسانی به این درک و شعور مورد نظر شما رسیدهاند که با شما موافق هستند و رأی خواهند داد؟
برای کاندیدای عزیزت شعر میگویی و سرایش میکنی و باز مثل میرحسینتان در حد خدا بالایش میآوری و …
اینها همه فقط نشان میدهد که ما ایرانیها عوض بشو نیستیم.
و اما جناب آقای بهنود:
ما شما را پیش از این به عنوان منتقد و مخالف حکومت شناختهایم، حالا چه شده که بر طبل حکومت مینوازید را باید خودتان بگویید.
شاید اعتقاد دارید که اصلاحات را باید شخص مقام معظم تأیید نمایند تا کشور به سرانجام و به مقصد برسد.
لطفاً افکارتان را منتشر نکنید.
پانویس 5:
دوست خوشفکری در جایی از فیسبوک کامنتی نوشته بود که بسیار به دلم نشست و خواستم با شما به اشتراک بگذارم.
از دستاوردها و موفقیتهای حکومت همین بس که توانستهاند امروز در قشر روشنفکر جامعه شکافی ایجاد کنند که اتحاد این قشر را از آنان بگیرند و آن شکاف این که یک قشر میگویند رأی نمیدهیم برای نشان دادن اعتراض
و قشر دوم هم میگویند رأی میدهیم برای نشان دادن اعتراض.
این دقت عمل آنها و ضعف ما را میرساند.
پانویس 6:
دوستی خوشفکر در کامنتی در فیسبوک نوشته بود:
وقتی رهبر با صراحت میگوید و صدا و سیمای حکومت دهها بار از دهها شبکه پخش میکند که هر رأی شما به هر کدام از کاندیداها، یک رأی به نظام است و این یک رفراندوم سیاسی است، آیا ما باز هم حق داریم از رأی پدرانمان در سال 57 گلهمند باشیم؟
پانویس 7:
دوست گراميای در بالاترین نقل قولی از نیچه نگاشته بود:
احمق کسیست که یک اشتباه را بارها انجام میدهد و هر بار انتظار نتیجهای متفاوت دارد.
این لینک را هم در وبلاگ این دوست نگاه کنید که به چه نکته ظریفی پی برده است.
پانویس 8:
دوستانی که امیدوارانه قصد رأی دادن به حلال مشکلات دو عالم، (این بار آقای روحانی) دارند فراموش نکنند که این 8 نفر همگی قبلن از نظر رهبری تأیید شدهاند و ارادت خود را به ایشان نشان دادهاند.
شما با انتخاب روحانی، فکر نکنید که از شر جلیلی خلاص شدهاید، شما فقط بین افراد مورد قبول و مورد تأیید رهبر، یکی دیگر را انتخاب کردهاید.
به خاطر کامنت دوست عزیزمان که این نکته را یادآوری کردند تشکر میکنم.
لینکی هم ایشان اضافه کردهاند که شما را ارجاع میدهم به آن لینک، آن لینک هم قابل تعمق است.
اینجا
پانویس 9:
دوستی در فیسبوک کامنت زیبایی داده بود:
بعضیها چنان میگویند که اگر رأی ندهیم هیچ چیز عوض نمیشود که گویا این 34 سال، هر دوره که جو گرفتشان و رأی دادند چیزی عوض شده است.
در هر دوره از ترس یکی، به دیگری رأی میدهیم و هیچ فرقی هم به حالمان ندارد و همچنان در سراشیبی سقوط با سرعت پیش میرویم.
پانویس 10:
هرچه که به انتخابات نزدیکتر میشویم نظرات آدمهای معروف و چهرههای سرشناستری را میبینیم که در فضای مجازی مینویسند و میگویند که حساسیت انتخابات بالاست و مردم، به پا خیزید که این بار باید بر خلاف رویههای گذشته که تحریم بود، رأی داد، چرا که ما به سرنوشت خود حق داریم و الخ.
و من هرچه که تبلیغات وسیعتر حکومت را در جلب نظر مردم میبینم بیشتر به رأی ندادن خودم متقاعد میشوم و بر خودم واجب میدانم که آن چه را که فکر میکنم به دیگران بگویم.
من فکر میکنم که حکومت تمام تلاش خود را دارد میکند که رأی جمع کند و همین باید دلیل ما باشد برای رأی ندادن، چون آنچه که ما میخواهیم آن چیزی نیست که آن ها میخواهند.
پانویس 11:
مسئلهای در دلم جا مانده است که باید بنویسم به عنوان آخرین حرف من در این وبلاگ.
تعجب میکنم از کسانی که استدلالهایشان برای رأی دادن مثل مناظره بر سر اثبات یا انکار حق و باطل است. طوری صحبت میکنند که انگار صلاحیت همه کاندیدها را شورای نگهبان تأیید کرده به غیر از روحانی را.
انگار که روحانی مثلن از زیر دست آنها در رفته یا انگار که اشتباهی صلاحیتش تأیید شده یا انگار که یک شبه خط فکریاش را تغییر داده است.
حکومت آخوند بر این کشور سالهای سال (بخوانید 300 سال) هم اگر به طول انجامید، مردم، تعجب نکنید. صفویان با آن همه نیرنگ و کشتار و ظلم و جنایت، 300 سال بر این مردم حکومت کردند. حالا در قرن بیست و یکم دو سه چهار آخوند تازه به دوران رسیده سی و اندی سال است به قدرت رسیدهاند. فکر نکنید که به این زودی ول میکنند.
ما مردم ساده را خوب شناختهاند و شناختهاند.
میدانند چطور 8 برگهی بازی را طوری رو کنند که ما برای برنده شدن یکی یا دو تا از آنها با هم دعوا کنیم، رقابت کنیم، بحث و جدل کنیم و شاید با هم جنگ کنیم، ولی آخر هر کدام که از این برگهها برندهی بازی شود، آخوند است که بازی را برده است.
ما همه بازندهایم.
خیلی ببخشید ولی استدلالتان واقعا بچه گانه س . زیرا اولا اگر مشارکت پایین باشه حده اقل 70 درصد اعلام میشه ! ثانیا یا رای شما شمرده میشه یا نمیشه . اگه نشه که رای دادن و ندادن فرقی نداره . اگه بشه خب قطعا فرق داره . پس میبینی که رای دادن بهتر از ندادنه….
پاسخ:
من مبهوت استدلال بزرگانهی شما شدم.
لطفن فرق شمرده شدن رأی ما را با نشمرده شدن آن در دو خط توضیح دهید.
یعنی واقعا فرقشو از جوابم نفهمیدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه شمرده بشه رایت تاثیر نداره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ:
دوست خوب، شما فرمودی » یا رای شما شمرده میشه یا نمیشه . اگه نشه که رای دادن و ندادن فرقی نداره .» خب اگه فرقی نداره پس چرا رأی بدی که به نظام مشروعیت بدی؟
بعد فرمودی «اگه بشه خب قطعا فرق داره » و من خواستم این فرق را از زبون شما بشنوم. اگر رأی شما شمرده بشه قراره چه اتفاقی در کشور بیفته که توی انتخاباتهای قبل اون اتفاق نمیافتاد؟
با استدلال دوستمون موافقم…. اگه بنا به تقلب باشه توی اعلام درصد مشارکت هم تقلب میشه! اما اگه یه درصد تقلب نشه بهتره که ما رای مون رو داده باشیم…. ما به همون 1 درصد امید داریم………….تحریم کارساز نیست! هرگز تحریم نخواهیم کرد….
پاسخ:
34 ساله دوست عزیز با امید داریم رای می دیم و هر دوره بدتر از دوره قبل.
این حکومت رگ خواب ما مردم را به راحتی بدست آورده و فهمیده چطور باید از احساسات و امید و آرزوی ما به نفع خودش استفاده کنه.
رای دادن ما درست نیست چون حکومت این رو می خواد.
کاری درست است که حکومت از اون می ترسه و اون تحریم انتخاباته نه رای دادن.
به هر حال ممنون از نظر شما.
مزدوران رژیم حتما= باید رای بدهند
اسم متن رو بذارید: استدلال یک ساده برای رای ندادن. استدلالتون در حد زیر دبستان بود.
پاسخ:
تیتر من هست یک استدلال ساده برای رای ندادن
من مثل نویسندگان پرادعای نشریات سیاسی قلم فرسایی نکردم که خواننده را با اطلاعات عجیب و غریب و مرموز و تحلیل های پیچیده ی خودم شگفت زده کنم و در آخر که هیچ از متن من نفهمید به او بگویم که رای بده یا نده.
من یک استدلال کاملا ساده را به زبان بسیار ساده تر بیان کردم.
دوست دارم استدلال شما را برای رأی دادن بخونم. منتظر هستم.
من میخواستم بگم که این متن شما خودش با نوعی تمامیت طلبی شروع میشه، وقتی بقیه که میخوان رای بدن رو همون اول قضاوت میکنین و به دو دسته ی «دوستان محترم ساده و دوستان نامحترم دغل» تقسیم میکنین.
من حاضر نسدم ادامه ی متن رو بخونم و در باره ی ادامش هم قضاوتی ندارم. ولی شما حق نداری این طور فکر کنی که شما متوجه هستی و بقیه نه، و بقیه ساده …
به هر روی کار قشنگ و متمدنانه ای نبود
پاسخ:
بله با نظرتون موافق هستم. کار متمدنانهای نیست.
ولی محمدرضا شاه هم کار متمدنانه کرد و به خمینی اجازه زندگی داد. تبعیدش کرد. بهش امان داد. مردم رو به رگبار نبست. گفت میخوام خونی ریخته نشه. کارهاش متمدنانه بود و امروز تاوان رفتار متمدنانهاش را ما داریم میدیم.
بسه دیگه رفتار متمدنانه. ما متمدن نیستیم دوست خوبم. ما هنوز متمدن نشدیم.
من مجبورم با این لحن بنویسم. چون اعتمادی به تمدن ندارم
در هر صورت، طبق نظر شما اصلاح شد.
.
یعنی به نظر شما بین انتخاب شدن آقایان عارف یا روحانی و از سوی دیگه آقای جلیلی تفاوتی وجود نداره؟
یعنی منظورتون اینه که دوره آقای خاتمی و آقای احمدی نژاد یه جور بود؟
پاسخ:
بله دوست عزیز نه تنها من که نظر خیلیهای دیگر هم همین است.
کشور بر اساس برنامه سند چشم انداز پیش میرود و مشکل این است که عدهای فکر میکنند احمدینژاد طرح هدفمندی را از توی گنجهی خانهی پدریاش درآورده.نخیر اینها همه طرحهای سند چشم انداز هستند و اگر خاتمی هم بود باید همین را اجرا می کرد.
وقتی رهبری میلشان نیست که با آمریکا سازش کنند، چه احمدینژاد چه خاتمی چه موسوی حتا، نمیتواند کمکی به اصلاح امور کند.
چرا یک ذره تفاوت دارد به نظر من، امثال خاتمی و روحانی و عارف عمر حکومت را درازتر میکنند و امثال جلیلی و احمدینژاد و قالیباف، به سبب شدت عملشان، عمر حکومت را کوتاهتر میکنند.
شما اگر با اصل ولایت فقیه مشکل داشته باشی باید تلاش کنی که اینها رئیس جمهور شوند تا زودتر به هدفت برسی: براندازی نظام!
وگرنه تلاش کن تا دوستانت را متقاعد کنی که به عارف رأی دهند. اختیار با خودت است.
با شما موافق نیستم. اما ممنون که نظرتان رو به من گفتید.
«به مهندس موسوی، حلال مشکلات دو عالم رأی دادند و اکنون وجدان خود را آسوده میدانند که سهم خود را به سیاست این کشور ادا کردند؟»
افتخار می کنم که سال 88 از مهندس موسوی حمایت می کردم و تا ابد از اینکه اون سال تصمیم درست رو گرفتم و در رو سیاه کردن اقتدارگرایان سهم کوچکی داشتم(با رهبری مهندس موسوی) به خودم می بالم!
پاسخ:
دوست گرامی من مثل شما نمیتوانم سوابق افراد را در ارزیابی آنها نادیده بگیرم. موسوی اگر هم تغییر کرده بود و اصلاح طلب شده بود، به فرض که رئیس جمهور هم میشد، باز هم مقید به ولایت فقیه و نوکر رهبر میبود.
البته در حرکت انقلابی موسوی تردیدی ندارم، ولی حرکتی انقلابی بود که قصد تغییر اساسی نداشت. باز هم مقید به اصولی بود که ما از همان اصول شاکی و نالانیم.
اصولن این کشور از نوکر صفتان است که داغ دیده است.
من اگه جای حکومت (بخوانید آغا) بودم همین روحانی رو رئیس جمهور میکردم ! چون اولا ارادت خودشو بارها به نظام ابراز کرده (سخنرانیشو بعد از حوادث 78 بخونین) دوما اگه روسری خانمها رو دوسانت ببره عقب تر ، قیمت ها یکم بهتر بشن و گشت ارشاد فعالیتش کمتر بشه ، مردم به همین قانع میشن ! این مردم جلوشون هموطنشون رو کشتن ، وضع اقتصادی کشور رو به لجن کشیدن ، زناشون رو تحقیر کردن جیکشون در نیومد حالا اگه یکم آزادی های ظاهری گیرشون بیاد که دیگه خیلی هم خوشحال میشن 8 سال جیکشون در نمیاد. حالا از جنبه دیگه نگاه کنیم : فرض کنیم باز مثل 88 رای دادیم ، تقلب شد و ما گفتیم رای ما کجاست؟ این حرف یعنی رای من به فردی که با نظام موافقه کجاست؟ یعنی رایی که من به نظام دادم کجاس؟ بعدش هم یه جنبش به وجود میاد به رهبری روحانی ! میاد میگه مردم در چارچوب نظام اعتراض کنین و تا مجوز نگرفتیم از وزارت ارشاد و وزارت کشور و آغا هم زیر مجوز تف(مهر) نزده ، نریزین تو خیابون ! مردم اگه میخوان تظاهرات و جنبش راه بندازن نباید به بهانه باز پس گیری رایشون باشه ! باید هدف بزرگتری رو نشونه بگیرن و علیه کل نظام تظاهرات کنن ! اینم یادتون باشه هیچ وقت حق شما رو کادوپیچ نمیکنن بفرستن در خونتون . آزادی راحت به دست نمیاد ، هیچ وقت تو تاریخ اینجوری نبوده. این استدلال که اول روحانی میاد بعد یه خرده آزادی به وجود میاد و قدم به قدم به سمت آزادی حرکت میکنیم غلطه . آخه شما سپاه پاسداران به رهبری آغا رو پشم فرض کردید که بذارن شما قدم قدم به سمت آزادی برین؟ تنها راه نجات اتحاد مردمه. الان ببینین چقدر اتحاد مردم ضعیف شده ! دو گروه به وجود اومده که یه گروه میخوان رای بدن یه گروه نمیخوان رای بدن ! جوری هم با هم بحث میکنن انگار طرف مقابلشون دشمنشونه . بابا همه ما ایرانی هستیم با این دشمنی ها و کل کل های بیخود به هیچ جا نمیرسیم ! بیاین اتحادمونو قوی تر کنیم تا قدرتمند بشیم.
پاسخ:
نظر شما خیلی جالبه دوست عزیز.
آدم به فکر فرو میره که چطور میشه مردم همیشه لحظههای حساس اعمالشون تحت تأثیر احساسات آنی و زودگذرشون قرار میگیره و اون اتحاد مورد نیاز به راحتی از بین میره.
متأسفانه آخوند کارش را خوب بلده.
من رای میدم به دو دلیل 1 ترجبح میدم تنور انتخاباتو گرم کنم تا 4 سال تو جهنم جلیلی بسوزم2 اگه رای ندم در بهترین حالت 4 سال دیگه تو همین نقظه ایستادیم و اگه رای بدم در بدترین حالت 4 سال دیگه تو همین نقطه ایم
پاسخ:
ما که متوجه نشدیم امیدوارم دوستان اگر خط فکری شما را فهمیدن بهش عمل کنن..
یکی از چیزهایی که ملت فکر میکنن اینه که فقط جلیلی بین این 8 نفر(حالا شده 6 تا) منتخب رهبره ! نه عزیزان ! رهبر هر 8 نفر رو طوری انتخاب کرده که هر کدومشون انتخاب بشن نوکر دربستش میشن. من احتمال میدم جلیلی رئیس جمهور نشه اینجوری میتونن ادعا کنن که تقلب نشده.
4 سال پیش هم قرار بود رای بدیم تا 4 سال تو جهنم احمدی نژاد نسوزیم ….
ادمین این لینک هم ببین جالبه میتونی آخر مطلبت بذاری.http://iran-vich.blogspot.jp/2013/06/blog-post.html
پاسخ:
مرسی بابت نظر شما و لینکی که دادید.
قابل تعمق بود. اضافه شد.
خدا قوت به تو دوست گرامی ولی طبقه گفته های یه دوست دیگه اینا هدفشون تفرقه است که کارشون رو ادامه بدن و به هدفشون هم رسیدن بیخود نیست میگن شیطان هر روز میره پیش اینا درس میگیره! به نظر من چیزی که از همه مهمتره در این برهه اینه که ما با هم متحد باشیم اگرم نظراتمون و نوع مبارزمون متفاوت است نذاریم حکومت به هدفش برسه پس چه انائی که میخوان رای بدن چه انائی که میخوان رای ندن خواهشا فراموش نکنید ما همه با هم هستیم همدیگرو تخریب نکنید فقط سعی کنید آگاهانه تصمیم بگیرید و این رو هم بدانید بیش از نیمی از مردم کشور ما هنوز از حقوق اولیه خود بیخبر و محرومند اونا نمیدونن سیاست چیست آزادی چیست فرهنگ چیست روشنفکر کیست و فقط دنبال سیر کردن شکمشان هستن که البته این هم از دست آوردهای انقلاب ,پس فک نکنید انا هم با استدلالهای ما تصمیم میگیرند نه! پس خودتون و دورو وریاتون رو فقط نبینید و با دلیلای آنچنانی بالا مالا ها نپرید همون 4سال پیش هم افرادی مثل ما به موسوی رای دادن بقیه اصن نمیفهمیدن موسوی چی میگه(گرچه حرف خاصی هم نزد!) حرفای احمدی نژاد که بهشون یارانه میداد رو بهتر میفهمیدن ما باید اول بفهمیم از چه جنسی هستیم بعد وسیله مناسب رو واسه تغیرش پیدا کنیم
پاسخ:
درود بر شما. حرف شما درسته و من از مردم کوچه و خیابون خاطرجمع ترم که رأی نمیدهند چون وضعیت اقتصادیشان بسیار بد است ولی از روشنفکران جامعه مجازی ترس دارم که اتفاقن در این زمان، مردم کوچه و خیابان از این جماعت روشنفکر دارند آگاهانهتر عمل میکنند.
درسته ولی فک میکنم اونام به خاطر وضع بد اقتصادی گول حرف همین روشنفکرار و به امید بهبود اوضاع بخورند و رای بدن
پاسخ:
متاسفانه این احتمال بسیار بالاست. من که شخصن امیدی به هیچی ندارم.